تمام هستی زندگی مامان و بابا

بدون عنوان

درد دل ماماني با ني ني قربونت برم كي مياي كه پاهاي كوچيكتو بزاري روي تخم چشماي مامانت عزيز دلم وقتي تجسمت مي كنم دلم واست ضعف ميره ، ني ني من تو با اون دستهاي كوچيكت از خدا بخواه كه خدا تو رو زودتربه ما بده آخه خدا دعاي ني ني ها رو زودتر مستجاب ميكنه ، من و بابايي بيصبرانه منتظر اومدنت هستيم اما تو رو به زور از خدا نمي خواهيم ، انشاالله اگه خدا صلاح بدونه آرزومه كه عيد من و تو و بابايي سر سفره هفت سين باشيم ، راستي عزيزم امروز دومين سالگرد عقد مامان و باباته جاي تو خالي قراره با بابايي امروز بريم بازار واسم هديه بخره ، عزيزم  اينو ميدوني بهترين باباي دنيا رو داري و خيلي مهربونه ، ميدونم وقتي اومدي واست كلي اسباب بازي ميخر...
4 بهمن 1389

بدون عنوان

  آرزوي ماماني و بابايي ني ني قشنگم اين وبلاگ رو به اميد روزي ساختم كه اگه خدا صلاح بدونه تو رو به ما بده و من بيام از تمامي لحظات شيرين با تو بودن واست بنويسم  اي خدا تو ميدوني من عاشق تمام    ني ني هام التماست ميكنم  لذت مادر شدن و از من دريغ نكن . ...
3 بهمن 1389
1